تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۸
نگاهی به فیلم جهان با من برقص» ساخته سروش صحت
زندگی خاکستری رنگ
نویسنده:احمدصبریان/رومه نگار و منتقد سینما
سینماهای کشور در هفتهای که گذشت، به احترام شهادت حضرت فاطمه(ع) و شهید قاسم سلیمانی، چهار روز تعطیل بود. با این وجود، آمار فروش حکایت از این دارد که فیلمهای روی پرده با مضامینی متفاوت و در ژانرهای کمدی، طنز، درام اجتماعی، ملودرام، دفاع مقدس و کودک و نوجوان،گیشه پررونقی را تجربه کردهاند.فیلم مطرب» مصطفی کیایی پس از ۹ هفته اکران با فروش ۳۲ میلیارد تومانی همچنان برصدر جدول گیشه تکیه زده و رکوردپرفروشترین سینمای ۹۸ را همچنان به نام خود ثبت کرده است. فروش ۲۳ نفر» مهدی جعفری طی چهار هفته نمایش، به یک میلیارد تومان رسید. فیلم آشفتگی» ساخته فریدن جیرانی کارگردان صاحب نام خراسانی نیز پس از سه هفته اکران، به فروشی حدود ۵۰۰ میلیون تومان دست یافت. خداحافظ دختر شیرازی» افشین هاشمی در چهار هفته نمایش، فروشی حدود ۴۰۰ میلیون تومان داشته است. فیلم سونامی» میلاد صدرعاملی نیز پس از دو هفته نمایش، فروشی حدود ۲۰۰ میلیون تومانی را از آن خود کرده است.
#نخستین تجربه و آغازی امید وار کننده
در میان فیلمهای روی پرده، فیلم جهان با من برقص» نخستین تجربه کارگردانی سروش صحت در عرصه سینما، اکران عمومی خود را از یازدهم دی ماه آغاز کرده و در تهران و شهرستانها از جمله در مشهد مورد استقبال چشمگیر تماشاگران ومنتقدان قرار گرفته است. این فیلم رکورد فروش را در میان فیلمهای تازه اکران شده از آن خود کرده و پس از یک هفته اکران، به فروش یک میلیارد تومانی دست یافته است.جهان با من برقص» ساخته سروش صحت تنها اثری است که در دور روز ابتدایی، به فروش خوب ۴۲۰ میلیون تومانی دست یافته است.
#برگ برندههای فیلم
فیلم جهان با من برقص» نخستین بار در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد و با نظر مساعد و تمجید منتقدان و اهالی رسانه روبه رو شد. این فیلم در آیین پایانی این رخداد سینمایی، تحسین داوران را نیز برانگیخت و دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد را برای علی مصفا» و همچنین سیمرغ بهترین کارگردانی را نصیب سروش صحت کرد. علی مصفا، جواد عزتی، پژمان جمشیدی، هانیه توسلی، مهراب قاسم خانی از جمله بازیگران صاحب نامی هستند که در نخستین ساخته سینمایی سروش صحت به ایفای نقش پرداختهاند.
سروش صحت تاکنون در بیش از ۴۰ اثر سینمایی و تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته و سریال های ساختمان پزشکان»، چارخونه»، لیسانسهها»، پژمان»، شمعدونی» و … را نیز برای تلویزیون کارگردانی کرده است.
#شوخیهای هوشمندانه
فیلم جهان با من برقص» با تلخی آغاز میشود و روایتگر مرگ شخصیت اصلی داستان است، اما سروش صحت» در طول روایت فیلم به کمک فیلم نامهای فکر شده، شخصیت پردازیهای هوشمندانه، خرده روایتهای منسجم و ایجاد موقعیتهای طنز و کمیک، تلخی اثر را محو میکند.
کارگردان به جای نمایش تلخی روزهای مرگ جهانگیر، با تمرکز بر موضوعات انسانی، حس خوشایندی به مخاطب میبخشد جهان با من برقص» با شخصیتهایی دوست داشتنی و شوخیهایی است که در اجرا شکل گرفتهاند.
#ارادت به مرگ اندیشی کیارستمی
بازیگران جهان با من برقص» (به ویژه علی مصفا) در نقشهای خود درخشان و باورپذیرند. جهان با من برقص» نخستین اثر سینمایی سروش البته تا حدی هم جاهطلبانه است، چون تلاش دارد حاصل تجربیات سینمایی کارگردانانی چون تئو آنجلوپلوس، لوییس بونویل،آنتونیونی، داریوش مهرجویی، آندره زوگینتسف، عباس کیارستمی و… باشد. میزانسن در برخی سکانسها و همچنین شخصیت اصلی (جهان) تا حد زیادی نشان از ارادت کارگردان به مرگ اندیشی کیارستمی است. اگرچه فضای فیلم در سکانسهای نخستین برای مخاطب یاسآور مینماید، اما سروش صحت، در همین موقعیتهای تلخ، از شوخیهایش با مرگ برای ایجاد حسی خوشایند در مخاطب بهره میگیرد و با موفقیت در همذات پنداری تماشاگر، او را تا پایان فیلم با داستانش همراه میکند.
#خلق موقعیتهای کمیک در دل تلخی ها
سروش صحت در جهان با من برقص» از خاکستری بودن زندگی میگوید و اجازه نمیدهد مخاطبش به تاریکی یکی مطلق بیندیشد و هر از گاهی با خلق موقعیتهای کمیک در دل تلخیها، مانع از افتادن به ورطه ناامیدی میشود. شاید به همین خاطر است که جهانگیر به عنوان شخصی در آستانه مواجهه با مرگ، در موقعیتهای مختلف باعث خلق لحظههایی سرشار از شور زندگی میشود و دوستانش به خاطر موقعیت دراماتیک مرگ او، با وجود اختلافها و تفاوتهایشان، در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
جهان با من برقص»، حکایت تلاش انسانها برای با هم بودن در شرایط دشوار است و روایت دلنشین زندگی در کوچه پس کوچههای مرگ. داستانی که بر دل مینشیند و تماشاگرش را با خاطری خوش از سالن سینما بدرقه میکند.
نویسنده : احمد صبریان | رومه اعتماد خراسان رضوی
##احمد صبریان.رومه نگار و منتقد سینما
سینما نیز مانند دنیا محل گذر است،این سرنوشت انسان هاست که روزی بیایند و روز دگر بروند.در تاریخ سینمای جهان نیزهنرمندان بزرگی پا به عرصه نهاده،هنرنمایی کرده و سپس میدان را به نسل جدید تر واگذار کرده اند.
سینمای ایران نیز مستثنا نبوده و چنین اتفاق هایی نیز در آن افتاده و می افتد.چه بسیار هنرمندانی که در این سینما هنرنمایی کرده و رفته اند.آنچه مهم است ماندگاری آثار و نام هنرمندان است.عده ای آمدند و رفتند،اما اثری از آثارشان باقی نماند،گروهی دیگر اما هنرشان و نام شان باقی ماند و می ماند،زیرا توانستند با توانایی خود روی سینما تاثیر گذار باشند.
داریوش مهرجویی،بی شک از نام آوران عرصه سینمای ایران است و هیچ کسی نتوانسته و نمی تواند این حقیقت را منکر بشود.وی چند دهه با وجود تمام مشقات و سختی ها به فیلمسازی ادامه داد و می دهد،امروز نیز با عشق تمام پشت دوربین و روی صندلی کارگردانی نشسته است تا جدید ترین فیلم خود را ساخته و روی پرده بفرستد.
مهرجویی در سینمای ایران با فیلم گاو نامش بر سر زبان ها افتاد و با هامون به اوج رسید.وی پس از به شهرت رسیدن،نه تنها دست از تلاش نکشید،بلکه آن را دو چندان کرد تا همچنان برای سینمای ایران هنرنمایی کند که موفق نیز شد.بی شک او یکی از پایه های سینمای ایران است که به رشد آن کمک کرده و در کنار فیلمفارسی های رایج،سینمایی نواندیش و صاحب تفکر را هدایت و ترویج کرد.
داریوش مهرجویی کارگردانی فیلسوف است که فلسفه روی اکثر آثارش سایه انداخته است،اما وقتی فیلمی طنز به نام اجاره نشین ها می سازد به همه ثابت می کند،بیش از آنکه یک فیلسوف باشد،کارگردانی است توانا که می تواند در هر ژانری فیلمی موفق بسازد که ساخت. اجاره نشین هایک استثنا بود در سینمای ایران،زیرا هم استاندارد یک فیلم خوب را داشت،هم یک معضل جامعه را به تصویر کشید و از همه مهم تر اینکه تماشاگران بیشماری را به سالن های تاریک سینما کشانده و روی صندلی های آن نشاند.این مهم کار کسی نبوده و نخواهد بود.
هرچند فیلم های اخیر این کارگردان کاربلد مورد انتقاد قرار گرفته و ریزش مخاطب داشتند،اما کدام کارگردان مطرح را در جهان سراغ دارید که آثار متوسط و حتی ضعیف در کارنامه کاری اش وجود نداشته باشد؟
امروز داریوش مهرجویی پس از مدتی سکوت،دوباره پشت دوربین رفته تا فیلم جدید یا آخرین اثرش را کارگردانی و روی پرده نقره ای سینما ها بفرستد.مانند همیشه نیز دقیق و پرتوان است،گذر سال ها نیز او را چندان از تب و تاب نینداخته است.بدون تردید وی از بعضی ناملایماتی که در حق امثال او صورت گرفته و می گیرد دلخور است،اما این دلخوری باعث نشده در کارش رکودی دیده شود.
فیلم لامینور گویا حکایتی دیگر دارد،حکایتی که داستان آن پس از تولید و نمایش این فیلم روایت خواهد شد.مهرجویی با جمع آوردن برخی از بازیگرانی که با آنان خاطره خوشی داشته و دارد،احساس خاصی در انسان ایجاد می کند که هم خوب است و هم نگران کننده.
خوبی آن این است که بازیگران سال های دور و نزدیک داریوش مهرجویی همگی در یک فیلم مشترک مقابل دوربین استاد خود رفته و دوباره-هرچند در نقشی کوتاه- هنرنمایی کرده و می کنند.
نگرانی از این است که لامینور داریوش مهرجویی به نوعی آخرین فیلم او بوده و با ساخت آن می خواهد خداحافظی با شکوهی با سینما داشته باشد.امیدواریم چنین نباشد و او همچنان برای مردم و سینمای ایران هنرنمایی کند،اما اگر تصمیم قطعی خود اوست،باید به آن احترام گذاشت و دست به سینه برایش ایستاد تا هرچه با شکوه تر از حرفه ای که به آن عشق ورزیده و می ورزد با فراغ بال خداحافظی کرده و نامش را برای همیشه بر پیشانی چروکیده سینمای ایران حک کند.
داریوش مهرجویی و کارگردانانی نظیر او که سال ها خون دل خوردند و پا پس نکشیدند،محترم هستند و همه باید به آنان احترام بگذارند،از مسوولان سینمایی و هنری گرفته تا مردم عادی.
مدیران سینمایی کشور باید پیگیر شوند که خداحافظی داریوش مهرجویی خواست شخصی است یا برخی از ناملایمات و دلخوری ها موجب گرفتن این تصمیم شده است،اگر چنین است کدورت ها را رفع و دل وی را به دست آورند.
داریوش مهرجویی گنجینه ای گرانبها برای سینمای ایران است که باید از آن به شدت محافظت کرد و قدر دانست.نباید به هیچ وجه، خدای ناکرده وی را از دست داد،زیرا فاجعه است.
احمد صبریان(رومه نگار و منتقد سینما
● 30 سالگی هامون مبارک
هامون 30 ساله شد و هنوز، فیلمی محکم و باوقار و سرزنده است و لج در آر!
هامون از همان روز تولد و بهرغم دریافت نوشتههایی تماما منفی، ذهنهای پرت را جا گذاشت و فیلم عزیز نسلهای تازه شد، فیلمی که مثل قیصر، این سینما را به قبل و بعد از خودش تقسیم میکرد.
از همان روز نخست نمایش، شماتیک و خصلت آینهگون فیلم، برای تابلوداران گران میآمد و هنوز هم بعد 30 سال گران میآید، وقتی نام هامون را بر زبان جاری میکنند، بهرغم صورتهای گریم کرده و پودر خورده، باز هم قیافههایشان تاریک و دفرمه میشود و بغضهای توی سینه و لحنهای حسادتآمیز و ناتمامشان از صفحه بیرون میزند!
با این حال و در تمام این 30 سال، هامون روز به روز عزیزتر و دوستداشتنیتر شده است
اگر سینمای قبل از انقلاب، بهروزوثوقی، گوزنها و کندو را داشت، این طرف، یک نسل دیگر خسروشکیبایی و هامون را یافت و موازنهای برقرار شد.
احمد صبریان(رومه نگار و منتقد سینما)
"سمفونی نهم" جدیدترین اثر محمدرضاح هنرمند است که ۱۶ سال پیش فیلم (عزیزم من کوک نیستم) راساخته است.
ایده فیلم نامه" سمفونی نهم" یعنی تقابل ملک الموت با انسان ایده ای تکراری، اماح جذاب است. اما این ایده نتوانسته در اجرا جان بگیرد و اثری قابل توجه خلق شود. خصوصا در ۲۰ دقیقه اول فیلم نه تنها قصه آغاز نمی شود، بلکه حتی تماشاگر نمیداند موضوع فیلم چیست و در چه بستر زمانی روایت می شود!
با حضور حمید فرخ نژاد در مسیر سفر ساره بیات، فیلم جان میگیرد و مخاطب با قصه همراه شده و متوجه می شود با فیلمی با تم کمدی فانتزی مواجه است! هنرمند سعی داشته روایتی متفاوت از عشق را به تصویر بکشد که در بیان آن موفق نیست. خرده داستان های فیلم نیز از میانه کار رها می شوند و کارکرد دراماتیک ندارند.
همزمان با روایت فیلم در بستر زمان حال، اپیزودهایی از گذشته نیز روایت می شود . اما شروع فیلم با یکی از این اپیزودها، اشتباه بزرگی بوده که به فیلم آسیب زده است.
سمفونی نهم»ایده خوبی دارد. یک ملک الموت که طی سالیان دراز با گرفتن جانهای متعددی از بزرگان تاریخ توانسته کولهباری از تجربه به دست آورد و قرار است عاشق شود. اما کارگردان نمیتواند این ایده عالی را به بار بنشاند. سمفونی نهم» میتوانست به راحتی یک کمدی فانتزی جذاب و گیشه پسند باشد اما ضربه اصلیاش را از چندلحنی بودنش میخورد. چندلحنی به این معنا که تماشاگر تا انتها نمیفهمد با یک کمدی طرف است یا درامی عاشقانه که قرار است با حرفهای شعارگونه خود درس اخلاق بدهد.
بازی حمید فرخنژاد کاملا کمدیست و در بخشهایی زیادی موفق میشود از تماشاگر خنده بگیرد اما شخصیت پردازی و بازی ساره بیات و محمدرضا فروتن گویی در حال بازی در یک درام خانوادگی هستند و هیچکدام از اتفاقات فانتزی فیلم آنها را متعجب نمیکند.
"سمفونی نهم" یک خط داستانی اصلی دارد که در زمان حال میگذرد و چندین اپیزود با داستانهای مختلف در زمانها و مکانهای گوناگون قرار است به این خط اصلی متصل شوند اما این پیوند به درستی انجام نمیگیرد و هربار که فیلم کات میخورد تماشاگر به یک داستان جدید کشدار پرت می شودکه مرگ یک شخصیت مهم را روایت میکند
فیلمبرداری خوب هومن بهمنش که قابهایی تماشایی از فضاهای باز و جادهای فیلم به ما میدهد از امتیازات فیلم است و بهمتش تلاش کرده است فضایی سوریال و فانتزی بسازد.گرچه فیلمبرداری خوب او تا حد زیادی با تدوین بد و کاتهای بیموقع هدر رفته است.
فیلم"سمفونی نهم" در نسخه اکران
شاید با تدوین مجدد و جابجایی اپیزود اول فیلم با نخستین سکانس های زمان حال در بهشت زهرا و سفر ساره بیات، احتمالا ریتم بهتر و سیر منطقی تری پیدا کند.ولی در مجموع هنرمند پس از ساله ها دوری از کارگردانی و سینما با تمام کلستی های "سمفونی نهم " این نکته را یاد آور می شود که هنوز بر مدیوم سینما تسلط دارد و چنانچه کارگردانی مستمر داشته باشد بی تردید شاهد فیلم هایی به مراتب بهتر از وی خواهیم بود.
جهان، در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری به سینما نیازمند است. شاید این آخرین شکلِ مقاومت در جهانِ رو به زوالی است که در آن زندگی میکنیم. من، برای مقابله با مرزها و آمیختنِ زبانها و تمدنهای امروز در تکاپویِ کشفِ اُمانیسمی جدید و راه تازهای هستم.»
احمد صبریان_رومه نگار و منتقد سینما
کلید خوردن نخستین اعتراض در پردیس اطلس مشهد
ابراهیم حاتمیکیا کارگردان صاحب سبک سینمای دفاع مقدس، در آیین افتتاحیه پانزدهمین جشنواره فیلم فجر مشهد برای نمایش جدیدترین فیلمشبه وقت شام» به عنوان میهمان ویژه حضور داشت ولی همچون چند سال اخیر با چهرهای عبوس میان حاضران نشسته بود و حتی برای کلمهای صحبت درباره اثر جدیدش به روی سن نرفت. او حضوری دکوراتیو در مراسم داشت و همچون چند سال اخیر نتوانست جنجال نیافریند و زبان به اعتراض نگشاید تا فیلمش از همان ابتدای جشنواره، بر سر زبانها بیفتد. هنوز چند دقیقهای از نمایش به وقت شام» به عنوان فیلم افتتاحیه جشنواره فجر مشهد در پردیس سینمایی اطلس نگذشته بود که به ناگاه به روی سن آمد و خواستار توقف نمایش فیلمش به خاطر فیلمبرداری آن از روی پرده توسط تنی چند از حاضران در سالن شد. پس از اعتراض و انتقاد وی، برخی عکاسان از سالن سینما به بیرون هدایت شدند و تا پایان نمایش فیلم فضایی امنیتی بر سالن حاکم بود. اعتراص و رفتار این کارگردان در پردیس سینمایی اطلس مشهد تیتر رسانهها و به نقطه عطف خبری جشنواره فیلم فجر مشهد بدل شد. اعتراض حاتمیکیا که نگران بود سرمایهاش با این اقدام به سادگی از کف برود در پردیس سینمایی اطلس مشهد کلید خورد اما انگار این پایان ماجرا نبود و قرار بود وی اوج اعتراضاتش را در برج میلاد تهران به نمایش بگذارد.
حاتمی کیا چه گفت؟
در آیین پایانی جشنواره سی و ششم فیلم فجر در برج میلاد، حاتمیکیا از رضا رشیدپور مجری مراسم به خاطر واژه سازیهایی علیه فیلم به وقت شام» و نپرداختن برنامههای شبکه دو و سه به فیلم جدیدش معترض شد و انتقاد کرد. حاتمی کیا کارگردان فیلم سینمایی به وقت شام» که در این مراسم سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را به صورت مشترک به همراه بهرام توکلی برای فیلم تنگه ابوقریب» دریافت کرد.
وی پس از دریافت جایزه با حضور بر سن، ضمن انتقاد از رویکرد تلویزیون و رضا رشیدپور در پرداختن به فیلم به وقت شام» گفت: من فیلمساز وابستهام. من فیلمساز این نظامم. من ۳۰ سال است که روی این سن میآیم و میروم، بار اولم نیست. باید تقدیر کنم از سازمان اوج که واقعا سربازان گمنام هستند. افرادی مانند رشیدپور واژههایی در این باره میسازند که مطرح میشود. حاج قاسم سلیمانی میگوید برای به وقت شام» گریه کرده است. اما اُف بر آن کسی که میگوید این فیلم کمدی است. من افتخار میکنم فیلمی درباره مدافعان حرم ساختهام و افتخار میکنم بابت ساخت این فیلم از عزیزی مثل حاج قاسم سلیمانی هدیه گرفتم. من اعتراض مي كنم به تلويزيون. من از مسئولان شبكه ٣ و ٢ شكايتم را به خدا مى برم. اين لجبازي و نگاه زشت را به خدا شكايت مى برم».
حاتمیکیا برای ساخت فیلمی سیمرغ بهترین کارگردانی را گرفت که هیچ کدام از عواملاش در بخشهای اصلی، جایزهای دریافت. با این وجود اعتراضها و انتقادات جنجالی حاتمی کیا پس از دریافت سیمرغ درآیین پایانی جشنواره فیلم فجر در کاخ جشنواره، واکنشهای زیادی را بین اهالی هنر و رسانه بر انگیخت و بسیاری از این نسبت به صحبتهای این کارگردان انتقاد کردند.
امتیازهایی که فقط در اختیار حاتمیکیاست
بیشک بسیاری از کارگردانان سینمای ایران، از امتیازاتی که ابراهیم حاتمیکیا برای ساخت فیلمهایش از هر لحاظ در اختیار دارد بیبهرهاند. از کارگردانان معتبری همچون زنده یاد عباس کیارستمی گرفته که اعتبار جهانی سینما را رقم زد و پس از فیلم خانه دوست کجاست؟» به خاطر نگاه سلیقهای مدیران سینمایی، دوربینش را سمت موضوعاتی نشانه گرفت که حساسیت بر انگیز نباشد تا کارگردانان صاحب سبکی چون بهرام بیضایی که به سبب مشکلاتی که هر بار برای ساخت آثارش ایجاد کردند ، عطای فیلمسازی را به لقایش بخشید و ترک وطن کرد. ناصر تقوایی هم که سالهای مدیدی است که پس از فیلم کاغذ بیخط» به دلیل اشکال تراشیهای مغرضانه و شخصی مدیران و تهیه کنندگان سینما، پشت دوربین نرفته و حتی امکان ساخت فیلم چای تلخ» آن هم با مضمون دفاع مقدس از وی گرفته شده است. حتی اجازه ساخت فیلم تنهایی پر هیاهو» بر اساس کتاب دا» درباره خاطرات یک زن از روزهای جنگ و خون را نیز از تهمینه میلانی گرفتند. شمار بسیاری از کارگردانان سینما هم که اکنون مشغول کارند به اندازه حاتمیکیا امکان سفارش گرفتن ساخت فیلم، در اختیار داشتن امکانات و تجهیزات کافی و مناسب و تامین هزینه تولید آثارشان را ندارند.
تافتههایی جدا بافته!
به قول زنده یاد علی معلم: حاتمی کیا بچه لوس سینماست و همیشه هم برای آثارش از جشنواره فجر جایزه گرفته است». در شرایطی که بسیاری از فیلمهای کارگردانان یا توقیف شدهاند یا در قفسههای بایگانی ارشاد خاک میخورند، فیلمهای توقیفی حاتمیکیا (به رنگ ارغوان» وگزارش یک جشن») خریداری شد. به راستی چرا این کارگردان ناز پرورده مان که خود را نماینده همه کارگردانان و دانای کل سینما میداند، حتی برای یکبار هم به دفاع از همکاران حاشیه نشین خود که دل پر دردی هم از شرایط و فضای حاکم بر سینما و تولید و اکران دارند، نپرداخته است و اصرار فراوانی به داشتن جایگاهی ویژه در سینمای ایران دارد و آن را حق مسلم خود میداند. البته به گواه گذشته به جرات میتوان گفت حاتمیکیا در سالهای پیش از این هم با جنجالهای رسانهای تلاش کرده است فیلمهایش را تافته جدا بافته سینما بداند. از قیچی زدن و سوزاندن نگاتیوهای فیلم موج مرده» در سینمای رسانهها در مخالفت با حذف برخی سکانسهای این اثر گرفته تا هیاهویی که هنگام توقیف به رنگ ارغوان» و گزارش یک جشن» راه انداخت. از در افتادن با رضا میرکریمی و اصغر فرهادی به خاطر فیلمهاییک حبه قند» و جدایی نادر از سیمین» و زنده یاد کیارستمی و تهمت زدن به او که جنگ را نمیشناسد تا گرد و خاکی که در اختتامیههای فجر برای جایزه نگرفتن فیلمهای چ» و بادیگارد» و ایجاد یک جو اپوزیسیون رسانهای به منظور جلب توجه دیگران ایجاد کرد. بیتردید این رفتار غیر حرفهای و ژورنالیستیای در حد و شان و اعتبار کار گردانی حرفهای در حد و قوارههای حاتمیکیا نیست و انتظار چنین رفتاری بیشتر از مسعود ده نمکی میرود که اتفاقا حاتمیکیا چند بار به حمایت از وی پرداخت. وی باید به خاطرداشته باشد به صرف بالا رفتن خود نباید دیگر همکاران فیلمسازش را به پایین بکشد. باز هم به قول زنده یاد علی معلم که روحش شاد باد: انگار باید برای حاتمیکیا تخت پادشاهی درست کنند تا به دیگران فرمان دهد».
در اختیار داشتن تریبونهای خودی و غیر خودی
حاتمی کیای صبور سالهای پیشین و کارگردان همیشه معترض این سالها، برای ایجاد جنجال تریبونهای خودی و غیرخودی را در اختیار گرفته است و به گمان خود به عنوان نماینده همه سینمای ایران سخن میگوید و از همه طلبکار و در پی حق خویش است. بیپروا به همه میتازد و خود را کارگردانی میداند که حقش را در سینما خوردهاند. دیگران را تخطئه میکند و دچار توهم توطئه شده است. وی چندین دوره متوالی است رفتاری غیرحرفهای و به دور از شأن و شخصیت حرفهای اش را در پیش گرفته است و به هر بهانهای دست اندرکاران جشنواره فیلم فجر، هیات انتخاب و داوران و مدیران سینمایی را استیضاح و به عبارتی محاکمه و برای آنان حکم صادر میکند.
یک بازی بچگانه و غیرحرفهای
کارگردان محبوب سینمای دفاع مقدس ما در چند سال اخیر، چنین احساس میکند از سینمای ایران طلبکار است این در حالی است که بزرگترین فیلمسازان ما از جمله داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، اصغر فرهادی، بهمن فرمانآرا، علیرضا رییسیان، رسول صدر عاملی، کمال تبریزی و…آثارشان را در بدترین شرایط ساخته و میسازند و با این وجود انتظار جایزه گرفتن از جشنواره را ندارند و انگشت اتهام را نیزبه سوی فرد خاصی نشانه نمیگیرند و مهمتر از همه این که خود را طلبکار سینما نمیدانند. متاسفانه حاتمی کیا با وجود فیلمهای خوبی که برای سینمایمان ساخته و جایگاه خاصی که نزد منتقدان و تماشاگرانش دارد، در چند سال اخیر با لحنی تند و بی پروا و بدون احترام به سلیقه جمعی و حفط حرمت همکارانش، منتقدان و سینما گران و دوستداران سینما و مخاطبانش از همه طلبکار است و در اظهار نظرهایش بدون هیچ اما و اگری حق را به خود میدهد. این در حالی است که به گمان خیلی از سینماگران اگرجشنواره فیلم فجر خود را مقید به رعایت قواعد میکرد فیلم چ» باید از گردونه داوری کنار گذاشته میشد چرا که حاتمیکیا به نفع کارگردان دیگری(نرگس آبیار و فیلم شیار ۱۴۳») وارد میدان شد و یک بازی بچگانه و غیرحرفهای را راه انداخت. به جشنواره فیلم فجر بیحرمتی و به همکارانش توهین کرد.
خطری که باید حاتمیکیا آن را جدی بگیرد
با احترام فراوان به حاتمی کیا که در توانمندیهایش هیچ تردیدی نیست، هنوز این پرسش مطرح است مگر وی نسبت به دیگر کارگردانان چه امتیازی دارد که به خود حق میدهد به همه بتازد ولی کسی نباید به او حرف بزند و جلویش بایستد؟ چرا این باور باید در وی تقویت شود که خود را محق بداند که تعیین کند داوران جشنواره باید به چه کسی جایزه دهند؟ بیتردید این رفتار اعتراض آمیز و لحن طلبکارانه شایسته شان حاتمی کیا نیست و امروز یا فردا جایگاه او را نزد منتقدان و دوستدارانش متزل و از محبوبیتش نزد سینما دوستان میکاهد. هر چند صدای پس لرزههای تهدید کننده این گسست چند سالی است به گوش میرسد و حاتمیکیا هم اگر هوشمندی به خرج دهد باید این خطر را برای حفظ محبوبیتش در سینما جدی بگیرد.
بر آشفتن از نقدهای مخالف
بی آن که قصد قضاوت داشته باشیم باید پذیرفت جدا از این که رضا رشیدپور چه کرده و چه گفته این موضوع جای پرسش دارد چرا باید حاتمیکیا روی آنتن تلویزیون وی را مورد حمله و تخطئه قرار دهد؟ کارگردانی که همیشه مدعی ست حقش خورده شده است و باید سهم بیشتری از این سینما نصیبش شود. اگر چه مخاطب سینما و حاتمی کیا در چند سال اخیر با این گونه رفتارهای طلبکارانه وی بیگانه نیست. هر مخاطب آگاه به سینما با بازخوانی گفتههای ابراهیم حاتمیکیا در این جشن سینمایی از خود میپرسد آیا صرف اعتراض او به نقدهای مخالف فیلمش از سوی منتقدان دو برنامه تلویزیونی سبب شده است به خدا شکایت برد؟ آیا دیگر فیلمسازان نیز در پاسخ به منتقدان چنین جنجالی به پا میکنند؟ از طرفی
اگر برای حاتمیکیا اظهار نظر سردار حاج قاسم سلیمانی هدیه و حجت است پس به تحسین منتقدان نیازی ندارد. آیا بیانصافی است اگر حاتمیکیا خود را جای برخی همکاران کار گردانش بگذارد که سالهاست با سرمایههای دولتی فیلمهایی خوب هم میسازند اما چون نزد مدیران و مسئولان جایگاهی ندارند نه فیلمشان دیده میشود و نه هم صدای اعتراضشان به جایی میرسد؟
یک شیوه نخ نما
حاتمیکیا با نحوه اعتراض و رفتارش در آیین اختتامیه اعتبار خود را برای چندنین بار نزد مخاطبان سینما و منتقدان و اهالی رسانه مخدوش کرد. وی به هیچ وجه حق ندارد به بهانه دفاع از فیلمش لشکرکشی کند و مخالفانش را در برابرآرمانهایش قرار دهد. شمشیر از رو کشیدن و تهدید و توهین به دیگران در یک جشن سینمایی به هر دلیلی جای هیچ توجیهی ندارد. خرج کردن نام چهرههای ی و نظامی از سوی حاتمیکیا برای فیلمهایش نیز شیوهای است که دیگر برای مخاطب نخ نما شده است. حاتمیکیا باید این حقیقت را بپذیرد که دیگران هم حق دارند برخی آثارش را نپسندند. شاید شایسته این بود که حاتمیکیا اعتراضات، انتقادها و سخنانش درباره منتقدان برنامه هفت»، سینما دو» و انتقاد رشیدپور در خصوص ساخت فیلم با هزینه ارگانها و سازمانها را در یک برنامه مفصل سینمایی و با حضور یک چهره سینمایی مطرح میکرد، نه این که وقتی برای دریافت جایزهاش به پشت تریبون میرود از همان نخست با کنایه به منتقدانش بتازد و در بخشهای پایانی تاخت و تازش با فریاد اعتراضش سالن را ترک کند.
برخی اظهار نظرات نیز نسبت به انتقادها و اعتراض های حاتمی کیا در آیین پایانی جشنواره فیلم فجر درفضای مجازی نیز بازتاب داشت. سحام بورقانی رومه نگار اصلاح طلب در این باره نوشت: فریادهای عصبی حاتمیکیا، همیشه صدای بلندتری نسبت به فیلمهایش داشته است». محراب قاسمخانی فیلمنامه نویس هم در این خصوص آورده است: حاتمیکیا به عنوان یک فیلمساز چه توقع دیگری دارد که برآورده نشده است؟ در هر دورهاى همیشه مورد حمایت بوده و هزینه فیلمهایش نیز تامین شده و فیلمساز مورد علاقه مسئولان نیز هست و البته همیشه مورد احترام خانواده سینماست. در همه جشنوارهها هم جوایزى گرفته و از وی تقدیر شده است. پس دلیل منطقی اعتراضهای این کارگردان چه میتواند باشد». احسان بداغی هم خاطرنشان کرده است: مشکل فقط حاتمیکیا نیست. مشکل قشری است که فکر میکند باید به واسطه ارزشی بودن امتیازات ویژه داشته باشد و به جای نقد فقط تحسین شود. به راستی اعتراض حاتمیکیا با این لحن و ادبیات به چه بود؟ به این که چرا فیلمش را در دو برنامه تلویزیونی نقد کردند؟ چرا دیگر فیلمسازان وابسته نیستند یا چرا همه جوایز را به او ندادند؟»
درباره این سایت